خاطرات مدیرمدرسه – نامه

خاطرات مدیرمدرسه – نامه
یکروزصبح معاون پرورشی آمد گفت : ازطرف سپاه زنگ زده اند.که تعدادی
دانش اموزان فعال نمازخوان و مومن را ببرند اردو تمرین تیراندازی.
و ازمن خواست نامه مجوز اردو را به اداره بنویسم .
ترتیب تمام کارها داده شد .
روز جمعه معاون پرورشی و معاون مدرسه با آن تعداد دانش اموز به اردو رفتند.
روز شنبه مربی پرورشی آمد و گفت خانم مدیر آبرویمان رفت . من گفتم چرا؟
مربی گفت : تعدادی آقای جوان از طرف سپاه جهت همکاری با ما آمده بودن و
يكی از دخترهامون به پاسدار مسئول اصلی اردو ، نامه ای عاشقانه داده بود و
مسئول هم نامه را به دست معاون پرورشی تحويل و گفته بود: این نامه را بده
به مدیر مدرسه تون و بگو بیشتر حواست به دانش آموزانت باشه.
خلاصه دهن ما بازموند.
فاطمه اميری کهنوج

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر