بایگانی دسته: شعر و داستان نویسی (آثار کاربران)

Auto Added by WPeMatico

شعر سینه به سینه سید علی صالحی

آسمان آمد وُ
آهسته زير گوشِ ماه
چيزی گفت انگار.

ماه آمد وُ
به کوچه‌ی کهن‌سالِ مُشيری
چيزی گفت انگار.

کوچه
کوچه‌ی بی‌گفت و بی‌گذر
رو به روشن‌ترين پنجره چيزی گفت انگار.

چيزی، رازی، حرفی
سخنی شايد
سَربَسته از چراغی
شکسته‌ی هزار پاييزِ بی‌پايان.

دريغا هزاره‌ی بی‌حالا،
حالا کوچه، پير
درخت، پير
خانه، پير
من پير وُ گلدانِ بالای چينه
که پُر غبار!

اگر مُرده‌ای، بيا و مرا بِبَر،
و اگر زنده‌ای هنوز،
لااقل خطی، خبری، خوابی، خيالی … بی‌انصاف!

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر

شعر اغراق فاضل نظری

این رقص موج زلف خروشندهء‌ تو نیست

این سیب سرخ ساختگی، خندهء تو نیست

ای حُسنت از تکلّف آرایه بی نیاز

اغراق صنعتی است که زیبندهء تو نیست

در فکر دلبری ز من بی‌نوا مباش

صیدی چنین حقیر، برازندهء‌ تو نیست

شب‌های مه گرفته‌ مرداب بخت من

ای ماه! جای رقص درخشنده‌ء تو نیست

گمراهی مرا به حساب تو می‌ نهند

این کسر شأن چشم فریبندهء تو نیست

ای عمر! چیستی که به هرحال عاقبت

جز حسرت گذشته در آینده‌ء تو نیست

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر

شعر تیم تک نفره امید صباغ نو

به تب و لرز تلخِ تنهایی، به سکوتی که نیست عادت کن!
درد وقتی رسید وُ فرمان داد، مثل سرباز خوب اطاعت کن

سعی کن وقتِ بی کسی­هایت، گاه لبخند کوچکی بزنی
فکر فردای پیری­ات هم باش، گریه هم می­کنی قناعت کن

زندگی می­رود به سمت جلو، تو ولی می­روی به سمتِ عقب!
شده­ ای عضوِ«تیمِ تک نفره»،پس خودت از خودت حمایت کن

بینِ تن­های خالی از دلِ خوش، هی خودت را بگیر در بغلت
دزدکی با خودت برو بیرون، و به تنهایی­ات خیانت کن!

گرچه خو کرده­ای به تنهایی،گرچه این اختیار را داری
گاه و بیگاه لذت غم را با «رفیقانِ دوست» قسمت کن

شعر، تنها دلیلِ تنهایی­ست؛هر زمان خسته شد دلت، برگرد
ماشه را سمتِ دفترت بچکان، شعر را تا همیشه راحت کن!

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر

شعر مثنوی الا ای آهوی وحشی از حافظ

الا اي آهوي وحشي کجايي
مرا با توست چندين آشنايي

دو تنها و دو سرگردان دو بيکس
دد و دامت کمين از پيش و از پس

بيا تا حال يکديگر بدانيم
مراد هم بجوييم ار توانيم

که مي بينم که اين دشت مشوش
چراگاهي ندارد خرم و خوش

که خواهد شد بگوييد اي رفيقان
رفيق بيکسان يار غريبان

مگر خضر مبارک پي درآيد
ز يمن همتش کاري گشايد

مگر وقت وفا پروردن آمد
که فالم لا تذرني فردا آمد

چنينم هست ياد از پير دانا
فراموشم نشد، هرگز همانا

که روزي رهروي در سرزميني
به لطفش گفت رندي ره نشيني

که اي سالک چه در انبانه داري
بيا دامي بنه گر دانه داري

جوابش داد گفتا دام دارم
ولي سيمرغ مي بايد شکارم

بگفتا چون به دست آري نشانش
که از ما بي نشان است آشيانش

چو آن سرو روان شد کارواني
چو شاخ سرو مي کن ديده باني

مده جام مي و پاي گل از دست
ولي غافل مباش از دهر سرمست

لب سر چشمه اي و طرف جويي
نم اشکي و با خود گفت و گويي

نياز من چه وزن آرد بدين ساز
که خورشيد غني شد کيسه پرداز

به ياد رفتگان و دوستداران
موافق گرد با ابر بهاران

چنان بيرحم زد تيغ جدايي
که گويي خود نبوده ست آشنايي

چو نالان آمدت آب روان پيش
مدد بخشش از آب ديده خويش

نکرد آن همدم ديرين مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را

مگر خضر مبارک پي تواند
که اين تنها بدان تنها رساند

تو گوهر بين و از خر مهره بگذر
ز طرزي کآن نگردد شهره بگذر

چو من ماهي کلک آرم به تحرير
تو از نون والقلم مي پرس تفسير

روان را با خرد درهم سرشتم
وز آن تخمي که حاصل بود کشتم

فرحبخشي در اين ترکيب پيداست
که نغز شعر و مغز جان اجزاست

بيا وز نکهت اين طيب اميد
مشام جان معطر ساز جاويد

که اين نافه ز چين جيب حور است
نه آن آهو که از مردم نفور است

رفيقان قدر يکديگر بدانيد
چو معلوم است شرح از بر مخوانيد

مقالات نصيحت گو همين است
که سنگ انداز هجران در کمين است

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر

شعر آزرده از بیژن جلالی

آزرده از هیچ

آزرده از همه چیز

زخمهایی بر صورت داشت

که گویی لبخند می زد

ولی در گریبان خود می گریست

و بر لبخند خود می گریست

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر

شعر در تاریکی از رسول یونان

در اتاق تاریک

وقتی سیگارم را روشن می کردم

به شعله کبریت خیره ماندم

و این شعر

در ذهنم شکل گرفت

تاریکی را نمی شود به آتش کشید

باید تاریکی را روشن کرد.

خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر