دو كودك
در یک شب سرد زمستانی دو زن را هم زمان برای زایمان به اتاق خاص بردن
و بعداز کمی جیغ و داد یک لحظه نگاه هم کردند و خندیدند و دوباره شروع به جیغ زدن
کردند . قابله ها آمدن و گفتن الان زایمانتان تمام میشود . یکی پسر زایید و چند لحظه
دیگر آن یکی دختر .
هر دو مادر را بردن در ریکاوری تا استراحت کنند
وقتی دراتاق بودند به همدیگر تبریک گفتند و تا فردای ان روز باهم بودند و دکتر
عصر فردا هر دو را مرخص کرد و هر دو از یکدیگر جدا شدند و رفتن پی زندگیشان
وهمدیگر را ندیدند .
روزی پسر میاید به مادرش میگوید من با دختر خانمی تو دانشگاه هم کلاسیم و
از او خوشم امده و از هر نظر تفاهم داریم ، میخواستم که برویم خواستگاری
خلاصه روز موعود رسید و خانواده داماد با جعبه شیرینی و گل رفتند دیدن
خانواده عروس .
درباز شد وقتی دو مادر همدیگر را دیدند !یک لحظه زایشگاه آمد در نظرشان
و دیدن حکمت خدا را . !!! که آنشب این دو مادر کنار هم بودند و همان شب
قسمت فرزندانش را خدا مشخص کرده بود که بعد از ۲۲ سال این دو کودک الان
زن وشوهر شدن .
فاطمه اميری کهنوج
خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر