خاطرات مدیرمدرسه – باردار
از مدیر تا معاون و دفتردار و مربی پرورشی و پنج تا ازدبیران همگی باردار بودیم .
هر ماه نامه مرخصی زایمان یکی از دبیران را به اداره میفرستادیم .
اداره برای جایگزین آن دبیر باید دبیر دیگری را به مدرسه میفرستاد.
همین موضوع معاون اداره را بسيار ناراحت کرده بود.
یکروز معاون اداره بهمراه تعدادی ديگر سرزده وارد دفتر مدرسه شدند من و معاون و دفتردار و مربی پرورشی و دبیر دینی عربی را با شکم های بزرگ كه شش ماه از حاملگی مان گذشته بود برای ادای احترام بلند شدیم.
معاون اداره و همراهان تا ما را دیدند بیشتر عصبی شدند.
رو به من گفت:خانم مدير فكر ميكنم باید یک دستگاه سونوگرافی درب دفتر مدرسه بگذاریم وجلو خانمهای باردار را بگیریم و انها بیایند اداره و تکلیف شان را روشن کنند. حتی اگر مدیر مدرسه باشند .!!!
ما خجالت زاده سرخود را یایین انداختيم .
وقتی انها رفتند همگی با هم کلی خندیدیم.
فاطمه اميری کهنوج
خرید وی پی ان آنتی فیلترآنتی فیلتر